آیا با تجسم خلاق خوشاندام میشوم یا ورزش و رژیم هم لازم است؟
در جهانی که اساس آن بر مبنای این اصل شکل گرفته که تمام اتفاقات زندگی شما نتیجه باورهایتان است، اولین قدم باید با باورسازی شروع شود.
یعنی ابداً هیچ شیوه دیگری به غیر از ساختن باورهای قدرتمندکننده و هماهنگ با خواسته، وجود ندارد.
زندگی تو در آن جنبه خاص زمانی تغییر می کند که، باورهای بنیادینت در آن جنبه خاص تغییر کند و باورهای تو وقتی تغییر می کند که بتوانی جهادی اکبر و پایدار برای کنترل ورودیهای ذهنات به راه اندازی و ذهنت را با ورودیهای هماهنگ با خواستهات تغذیه کنی.
بک گراند ذهنی
و ورودی های ذهن تو وقتی تغییر می کند که نحوه نگاه و بک گراند فکریات را به آن موضوع و آن جنبه را به صورت اساسی تغییر دهی.
سپس وقتی ذهن به صورت مکرر با ورودیهای مناسب تغذیه شود، کم کم باورهای قدرتمندکنندهی جدیدی شکل میگیرد که هماهنگ با خواسته است. سپس آن باورها پشتوانهای میشود برای هدایت تو به سمت اقدامات، ایدهها و راهکارهایی که مسئلهات را حل و تو را به خواستهات میرساند.
یعنی پروسه باور و اقدام، یک معجون همگن و جداناشدنی است و همراه و همگام با هم پیش میرود. کنترل ذهن ابتدا خودش را در احساس آرامش نشان میدهد همان نتیجه دلخواهی که زیبایی پوست را به ارمغان میآورد و سپس ذهن آرام، ایدهها و راهکارها را به تو الهام میکند که به خاطر ایمان و باور ساخته شده، آن ایدهها به مرحله اجرا در میآید و هر بار با تکرار روند، هم باورها قدرت بیشتری میگیرد و هم نتایج بزرگتر میشود.
در مسیر خوشاندام شدن نیرویی درونی تو را به سمت زندگی سالمتر وپویاتر هدایت میکند، همان نیرویی که تا پیش از این تو را به سمت افسردگی، بیحوصلگی و بیارادگی هدایت میکرد. همان نیرویی که تا پیش از این تو را چاق، بدترکیب، و نادلخواه میخواند. از این پس تو را به آرامش و شادی و فعالیت جسمانی و ذهنی مفیدتر مشتاق میکند.
ناخودآگاه علاقهی بیشتری به گوش دادن به فایلها و انجام تمرینات پیدا میکنی. از دیدن خودت در آینه لذت میبری. زیرا اکنون این اقدامات پشتوانهای قدرتمند و اساسی دارند.
عبارت تاکیدی معجزهگر برای لاغری!
اما مشکل از اینجا شروع میشود که افراد همیشه تلاش میکنند این بخش مهم و اساسی ماجرا را نادیده و غیر مهم تلقی نمایند. به همین دلیل به جای کنترل ورودیهای ذهن و کنترل نجواهای ذهن، به دنبال شیوهای جادویی، یک عبارت تأکیدی خاص،رژیم غذایی، ورزش پرفشار، هیپنوتیزم، تجسم زورکی و هر تکنیک دیگری برای تغییر هستند. اما از آنجا که نتوانستهاند پایه و پشتوانهی اصلی را بسازند، تلاشهایشان مقطعی و بی ثمر مانده و هرگز به جوابی نخواهند رسید.
زیرا آنچه جهان از شما می شناسد و به آن پاسخ میدهد، فرکانس است. زبان گفتگوی شما با جهان از طریق فرکانس است و راه تغییر تجربه ات فقط تغییر فرکانس هایت است و از آنجا که باورهای ما اساس فرکانسهایمان هستند، تا تغییری بنیادین در باورها ایجاد نشود، تغییری در فرکانسها و سپس در تجربه ما از زندگی رخ نخواهد داد.
گام نخست برای خوشاندامی همیشگی
بنابراین شروع هر تغییر با باورسازی انجام میشود و قدم اول در باورسازی آگاهیهای جدید و هماهنگ با خواسته است که در دوره خوشاندام دقیقا همینکار را انجام میدهیم.
همانگونه که باورهای قبلی شما با تکرار و تکرار و تکرار ورودی هایی به ذهن تان در طی دوران و با تجربه ها ، دیده ها و شنیده های مداوم ساخته شده، راه ساختن باورهای جدید نیز تکرار و تکرار و تکرار یک نگاه جدید به آن مسئله است به گونه ای که به مدت زمان بیشتری شما را در احساس بهتری قرار دهد.
بنابراین موضوع خیلی اساسی تر و مهم تر از این است که من چند جمله جادویی به شما بگویم یا شیوه ای خاص و جادویی به شما یاد دهم تا به خواسته ات برسید.
مهم ترین راه برای رسیدن به خواسته ات، حال هرچه می خواهد باشد، این است که نحوه عملکرد سیستم جهان را بشناسی. یعنی قبل از هر چیز بدان و ایمان بیاور که جهان ما با قوانین مشخصی کار میکند. چه قوانینش را بدانیم یا ندایم. چه از آن قوانین خوشمان بیاید یا نیاید. چه تصمیم به هماهنگی با آن قوانین داشته باشیم و چه نداشته باشیم!
مکانیزم جهان هستی
در هر صورت هر کدام از ما دقیقاً یک دستگاه تولید کننده فرکانس هستیم و جهان نیز یک دستگاه مترجم فرکانس است که فرکانس های غالب ما (یعنی فرکانس های که به کرات ارسال می شود به وسیله توجه مکرر بر یک موضوع) را دریافت و دقیقاً به شکل اتفاق و تجربه، وارد زندگیمان میکند.
توجه شما به هر چیزی یعنی ارسال یک فرکانس. اگر آن توجه به شما احساس خوبی می دهد یعنی در حال ارسال فرکانس خواسته ها هستی و اگر احساس بدی در آن زمان داری یعنی در حال ارسال فرکانس ناخواسته ها هستی.
جهان در هر لحظه به همهی فرکانسهای شما پاسخ میدهد. اما آنچه که شما در زندگی خود تجربه میکنید، نتیجه فرکانسهای غالب شماست.
یعنی فرکانسیهایی که به اندازه کافی تکرار شده باشد. یعنی آن نوع توجه به خواسته، آنقدر در زندگی شما تکرار شده باشد که تبدیل به باور گردد و سپس به شکل تجربه، وارد زندگیات شود.
به همین دلیل است که نمیتوانی با مقداری تجسم، کاری از پیش ببری. اصلاً وقتی باورهای قدرتمندکنندهای درباره خواستهات نداشته باشی، نمیتوانی خواستهات را تجسم کنی.
اگر اکنون نمیتوانی خودت را در اندام دلخواهت تجسم کنی، اگر نمیتوانی خودت را در لباس ایدهآل و رویایی ات ببینی، به این دلیل است که باورهایی نظیر: من هیچ وقت لاغریشو نیستم، بعد زایمان شکم داشتن طبیعی است و … داری و به همین دلیل هربار که اقدام به انجام این کار مینمایی، باورهای محدودکننده در قالب نجواهای ذهن شروع میشوند و تو را به این نتیجه میرسانند که رسیدن به خواستهات به این سادگی نیست.
وقتی تصورت از شیوه رسیدن به خواسته، دانستن یک روش خاص درباره تجسم، تکرار یک عبارت تاکیدی خاص یا انجام یک مراقبه خاص و… باشد، آنوقت از اصل دور میشوی.
اصل مکانیزم برای خوشاندام شدن:
یعنی به جای تمرکز بر ساختن باور به وسیله کنترل ورودیهای ذهنت، مدام به این فکر میکنی که، اگر تکنیک های خاصی درباره تجسم بدانی یا آن عبارات تاکیدی خاص را بیابی یا آن روش خاص را در مراقبه یاد بگیری، دیگر کار تمام است. اما غافلی از اینکه، پایه، اساس و پشتوانهی اصلی، یعنی همان باورقدرتمندکننده درباره خواسته، اصلاً وجود ندارد. برنامهای که در ذهنت نصب شده و افکار، رفتار، احساس و نگاهات را کنترل میکند، هیچ هماهنگی با خواستهای که به دنبالش هستی، ندارد.
گویی خواسته تو ( خوشاندامی) درشمال است. و تو با سرعت در حال حرکت به سمت جنوب هستی. به همین دلیل است که وقتی شدیدا دنبال لاغری هستی، در همان احساس بد چاقی بیشتری را تجربه میکنی.
اما برای اینکه روز به روز توجه و تمرکرت بر روی خوشاندامی باشد، بتید ورودیهایی داشته باشی متفاوت از گذشته، افکاری بسیار خالص و متفاوت تا خوشاندامی را تجربه کنی.
سلام به استاد بهتر از جانم
خداقوت در حالیکه از پیج اینستا متوجه شدم تازه پدر همسرتون را از دست دادید اما باز هم به فکر مایی و فایل و مطلب میزاری.
دمت گرم ایکاش دنیا پربشه از انسانهایی مثل شما که در هر شرایطی متعهد هستند.
من این فایل رو دوبار دیدم البته در کانال تلگرامتون و حالا اینجا میخوام دریافتهام رو با بقیه دوستان به اشتراک بزارم.
من در شرایطی قرار میگیرم که همین چیزهایی که دارم بهش توجه میکنم وارد زندگی من میشه .
آنچه که بیشتر داریم بهش توجه میکنیم وارد زندگی مون میشه ؛
به هرآنچه که توجه کنیم از اصل و اساس آن چیز وارد زندگی مون میشه .
تمام اتفاقات زندگی مون رو خودمون رقم میزنیم . با باورهامون . با فرکانس هایی که به جهان هستی ارسال میکنیم .
فرکانس ها چطور ارسال میشن ؟؟؟
با کانون توجه مون .درهر لحظه با فرکانسهامون
به هر چیزی که توجه میکنی داری در موردش فرکانس میفرستی و چون زبان جهان با ما زبان فرکانس هستش، هر آنچه که در موردش فرکانس بفرستی وارد زندگیت میشه .
در واقع ؛ این جمله ،این مفهوم رو تایید میکنه که جهان اصلا اهمیتی نمیده شما چی رو میخوای.
جهان فقط فرکانس شما رو میفهمه و درک میکنه .
اگرفرکانس مثبت به جهان بفرستی همون رو وارد زندگیت میکنه و اگه فرکانس منفی بفرستی ؛ جهان ، به همون جنس فرکانسی که از تو دریافت میکنه واکنش نشون میده .
از کجا بفهمم که دارم چه نوع فرکانسی به جهان ارسال میکنم ؟؟؟؟
از احساسم .
حالا که میخوام لاغر بشم و شکمم تخت بشه باید چه فرکانسی بفرستم، فرکانسی که انگار من اون اندام را الان دارم، یعنی همین الان توی سایز دلخواهم هستم، چه احساسی دارم؟ خوشحالم، سپاسگزارم، سبکم، اصلا ذهنم درگیر چی بخپرم چی نخورم نیست و…. پس سعی میکنم همین را در هر لحظه داشته باشم….
مژگان مهربانم خیلی خوب و عاالی نوشتید عزیز دلم، ممنونم از لطفتون
سلام خانم مرادی مثل همیشه عالی بود فایل جدید.
اگه به قدرت ذهن مون قدرت کلام مون اگاه بودیم و از این نیروها در راه رسیدن به خواسته های خوب و الهی مون استفاده میکردیم هر روز در حال تجربه خوشبختی های ناب بودیم. به امید روزی که با ذهن و باورای قدرتمند مون بهترین زندگی رو خلق کنیم.
سلام به روی ماهت نیاوفر جانم بسیار عالی عزیزم دقیقا همینطوره
سلام خانم مرادی عزیز ا تشکر میکنم ازوقتی که میزارید واین اگاهی های ناب و با ارزش رو در دسترس ما قرار میدین
داشتن حس خوب نسبت به کاری که انجام میدیم یعنی یک قدم به هدف نزدیکتر شدن
از وقتی که شروع کردم وجملات تاکیدی میگم که من هر روز جوانتر ،زیباتر،خوش اندامتر ،جذابتر میشم حال روحی وجسمیم عالیه
اتفاقات خوب همراه داشتن احساس خوب میاد
سلام به خانم مرادی دوست داشتنی
چقدر این فایل پر از آگاهی های ناب بود.
تا الان هیچ کس به من نگفته بود که دلیل اینکه یک ماه با انگیزه ورزش میکنم و بعدش ول میکنم چیه؟
تا الان هیچ کس به من نگفته بود که چرا وقتی یه مدت غذاهای سالم میخورم ولی بفدش بیخیال میشم؟ چرا؟
اصلا چرا همه این تلاشها مقعطی هست و انگار به قول شما ” تجسم زورکی” واقعا همینطوره.
من سالها باشگاه رفتم و توی باشگاه بهمون میگفتن تجسم کنید که لاغر میشید و عضله میسازید .اما به قول شما دقیقا تجسم زورکی بود.
انگار تازه الان دوهزاریام افتاد که اول باید باورهام را عوض کنم یعنی چی؟
تازه فهمیدم اهمیت اینکه انقدر باورها مهمه چیه…
وااقعا ازتون ممنونم من مدتها بود که دنبال چنین آگاهی هایی بود و خداروشکر که با شما آشنا شدم.
سلام زهرا جان آفرین خیلی زیبا و دقیق نوشتید، و ممنونم که آگاهیهایتان را با دوستانتان به اشتراک میزارید??
سلام به استاد عزیزم
میخواهم درکی رو که از این فایل و به طور خلاصه از این سه سال همراهی با شما داشته ام به اشتراک بگذارم.
وقتی میخوای روی خودت کار کنی و ذهنت رو کنترل کنی و نجواها رو خاموش کنی و صدای خداوند رو بشنوی چیزی که باعث میشه از کنترل ذهن ناامید بشی و تاثیری روت نداشته باشه و احساست رو تغییر نده اینه که فکر میکنی باید نجواها رو کلا حذف کنی و انگار بهشون وسواس پیدا کردی و میخوای اونا رو حذف کنی تا به این شکل قانونو اجرا کنی اما این از فهم ناقصت میاد چون نجواها همیشگین و تمومی ندارن و قرار نیست نباشن بلکه روشن کننده ی مسیرتن نخواه نباشن برای تغییر باورت نیاز به حذفشون نداری بلکه اونا هستن و آگاهی و کار کردن همیشگی تو هم در کنارشون هست. پس نگو که پس چرا این صداها و نجواها یا باورهای منفی هم هستن هنوز میشنومشون پس چه فایده ای داره.مثل همون مثال شما( که من زایمان کردم و شکم دارم مثل بقیه چرا هنور این نجوا توی سرم هست یا من کارم پشت میز نشینی هست و فعالیتم کمه چرا با وجود کار کردن روی باورهام باز هم این صدا را میشنوم و…)
یعنی وجود اون احساس و فکر که هنوز در درونم هست مانع تاثیر افکار مثبت و پیدا کردن حسی زیبا در درونم میشه و اجازه ی پذیرش صدای خداوند و تاثیر گذاشتن افکار رو نمیده و به این شکل مقاومت میکنه. ریشه ی این مقاومت برمیگرده به حذف و جنگ با افکار منفی و نپذیرفتن طبیعتشون و احساس بی ارزشی با وجود این نجوا و کامل نبودن ام قبل از حل این فکر و احساس با وجود این حس. در صورتی که من از ابتدای خلقتم با وجود تمامی احساسات منفی و مثبت کامل به این دنیا آمده ام و اینها نه تنها از ارزش من کم نمیکنن بلکه نشانه ی اشرف مخلوقات بودن منن و همه ی این احساسات متعلق به من و جز منن و من رو میسازن و باارزشن چون باعث رشد منن و ماهیت انسان بودن من رو شکل میدن.
کنترل ذهن روندی تکاملی داره و رفته رفته جون میگیره و کم کردن مقاومت ها ذره ذره بهتر میشه و کم کردن مقاومت در واقع مقاومت برای انجام کنترل ذهنه یعنی مقاومت خودتی چون وقتی حواست باشه و بدونی و باور به اینکه باید الان با توجه به قانون کنترل ذهن داشته باشی این کار رو انجام میدی و شروع به پیدا کردن باور بهتر و تغییر نگاهت و بهتر کردن احساست میکنی پس مسئله یه باور خاص یا حرف تازه نیست همین که استاد میگن دنبال یه چیز خاص یا کلید و وردی نباشین. اگه به اصل ایمان داشته باشی سریع بهترین چیزی رو که حست رو کمی بهتر کنه میشنوی یا میبینی و پیداش میکنی از همون لحظه ی اول که شروع به کار کردن میکنی.
اینکه بگی با وجود نجواها نمیتونی به اونچه میخوای برسی و ناامیدت میکنن اونقدر که حواست رو پرت خودشون میکنن نمیزارن بشنوی کلام خدا رو یا نشانه هاشو ببینی که داره بهت میگه این افکاریی که حست رو بد میکنه واقعیت نداره ولی تو با آگاه بودن به این که حس بد رو نپذیری و هر بار که این سعیو میکنی و احساست تغییر میکنه یه پله جلو رفتی و این کنترل کردنها کار خودشونو میکنن شاید الان دیده نشه ولی داره کار میکنه مثل همه ی درخواستایی که قبلا داشتی و الان توی زندگیت هست و یهو ظاهر شد پس کارتو درست انجام دادی و فکر نکن اشتباه عمل کردی و یا ایمان نداشتی و قانونو درک نکردی یا به اون درک عظیمه نرسیدی و باید کاری کنی بهش برسی نه تکامله تکامل. درواقع درکت در هر زمان نسبت به دفعه ی قبل کامل تره پس هر سری که با همون درکت اجرا و کنترل میکنی کامله و کارت رو درست انجام دادی و نیاز به یه درک و باور خاصتر نیست چون هر دفعه واقعا خاص و نابه که خودم حض میکنم اما مسئله اینه که تکامل و طی شدن و کافی و غالب بودن اون فرکانسو ما نمیدونیم کی و چطوریه و خدا میداند و بس.ما فقط باید ادامه بدیم.
عالی بود. کامل و جامع.
رسیدن به این درک تحسین برانگیزه